بسم الله الرحمن الرحیم
برداشت هایی از واقعه مباهله
نویسنده:احمد رضانژاد
مقدمه
به نظر می سد واقعه ی مباهله یک واقعه ی تاریخی
صرف نیست که ما افقط ز آن به عنوان یک واقعه ی تاریخی یاد کنیم بلکه علاوه برآن یک
پدیده و جریانی است که باید همچون سایر آیات قرآن همیشه از معارف آن در عرصه های زندگی
فردی،اجتماعی و حکومتی خود بهره ها برد.برداشت هایی از این واقعه که به نظر
نگارنده می رسد را باهم می خوانیم:
برداشت اول
در رویارویی با جبهه ی باطل باید از بهترین افراد یا به عبارتی بهترین امکانات و سرمایه ها بهره برد همانطور که رسول خدا در مواجهه ی با مسیحیان بهترین افراد که از عزیزانشان بودند را به همراه خود بردند.
برداشت دوم
پیروزی از آنِ گروهی است که حق با اوست و کثرت افراد دلیل بر حقانیت نیست کمااینکه پیامبر اکرم(ص) در واقعه ی مباهله در مقابل خیل عظیم مسیحیان فقط چهار نفر را به همراه خود بردند؛که این دلیل کاملا منطبق بر این آیه شریفه می باشد«...کَم مِن فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَت فِئَةً کَثیرَةً بِإِذنِ اللَّهِ...» چه بسیار گروههای کوچکی که به فرمان خدا، بر گروههای عظیمی پیروز شدند!(1)
برداشت سوم
از اینکه پیامبراکرم(ص) به تنهایی در واقعه مباهله حاضر نشدند و حضرت فاطمه(س)،و حسنین(ع) و حضرت علی (ع) – که جان پیامبر بودند – را به همراه خود بردند می توان چنین برداشت کرد که در نبرد گفتمان حق و باطل،در جنگ فرهنگی یا جنگ نرم به ویژه در زمان ما همه باید مشارکت و حضوری فعال داشته باشند و نباید زنان و کودکان را از این عرصه مستثنی قلمداد کرد چراکه اگر آنان در چنین عرصه هایی حضور نداشته باشند و آموزش هایی لازم را برای حضور در نبردهای فرهنگی – عقیدتی نبینند خود قربانی خواهند شد و چه بسا ممکن است اگر در این زمینه کوتاهی شود زنان - به عنوان تاثیرگذارترین قشر جامعه - و کودکان - به عنوان صحنه گردانان آینده ما - توسط دشمن فکر و عقیده شان ربوده و منحرف شوند و در نهایت به مرحله ای برسد که خود آنان در زمین دشمن و در مقابل ما بایستند.
ان شاالله ادامه دارد.
1. سوره مبارکه البقرة آیه ۲۴۹
مباهله شناسی mobaheleshenasi.blogsky.com
اخذ شده از برنامه درس هایی از قرآن در تاریخ 18/08/91
مباهله، آخرین راه دعوت و اثبات حقانیت
سال دهم هجری بود، پیغمبر گروهی را برای تبلیغ فرستاد. برای مسیحیهای نجران، آنها هم یک هیأتی را فرستادند. راه دعوت چند چیز است.
1- حکمت و استدلال. 2- موعظه، 3- گفتگو و جدال 4- معجزه. آخر خط هم این است که به همدیگر نفرین کنند. من نفرین به تو میکنم، تو هم به من نفرین میکنی. هر نفرینی گیرا شد، او بر حق است و آنهایی که هلاک شدند باطل هستند. آیه نازل شد، «فَمَنْ حَاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ» (آلعمران/61) «حاجَّ» یعنی مُحاجّه کرد، یعنی چانه زد. کسانی که با اینکه حق را میفهمند، کسانی که میدانند و بعد از دانستن باز هم چانه میزنند، «فَقُلْ تَعالَوْا» به اینها بگو: بیایند، «نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ» یا بچههایمان را دعوت میکنیم. شماهم بچههایتان را دعوت کنید. «وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ» ما زن هایمان را دعوت میکنیم، شما هم زنهایتان را دعوت کنید. ما جانمان را دعوت میکنیم، شما هم جانتان را دعوت کنید. بعد به همدیگر نفرین میکنیم. تقاضای لعنت میکنیم. میگوییم: لعنت خدا بر درغگو. هر نفرینی مستجاب شد، پیداست نفرین کننده راهش حق است، نفرین شده راهش باطل است. این ماجرا در دو کیلومتری مسجدالنبی واقع شده است که الآن هم مسجد الاجابه است. قبلاً بیرون شهر بود، حالا داخل شهر مدینه هست. اینها گفتند: اجازه بدهید ما بررسی کنیم. تماس گرفتند، با رئیسشان که پیشنهاد نفرین شده است. رئیسشان گفت: نگاه کنید، اگر با دنگ و فنگ آمدند، پیداست پوک هستند. اگر چند نفری آمدند، مواظب باشید نفرین نکنند. اینها فردا دیدند پیغمبر آمد و علی بن ابی طالب و زهرا و حسن و حسین، پنج نفر هستند. گفت: نفرین نکنید، آتش میگیرید.
مقصود از «انفسنا» شخص پیامبر است یعنی هنگام مباهله باید خود
و فرزندان و زنان خود را بیاورید (مأمون در مقابله با امام رضا علیه
السلام- ابن تیمیه)
پاسخ: مضمون فرمایش حضرت رضا (علیه السلام) اشاره دارد که شخص نمیتواند داعی خود باشد لذا باید شخص دیگری در میان باشد.
«روزى مأمون به امام رضا (علیه السلام) گفت: مرا از بزرگترین فضیلت امیر المؤمنین (علیه السلام) آگاه ساز که قرآن بر آن دلالت دارد. راوى مىگوید: امام رضا (علیه السلام) فرمود: فضیلت مباهله. خداوند سبحان مىفرماید: فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبِینَ، پس پیامبر (صلی الله علیه و آله) حسن و حسین (علیه السلام) را فرا خواند که دو پسر او بودند و فاطمه (س) را که در این جا نساء او شمرده مىشود و امیر المؤمنین (علیه السلام) را که بنا به حکم الهى همان نفس پیامبر بود، و ثابت شده است که هیچ کس از مخلوقات خدا بزرگتر و برتر از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیست. و این ایجاب مىکند بنا به حکم الهى هیچ کس از نفس رسول اللَّه برتر نباشد. راوى مىگوید: مأمون به حضرت (علیه السلام) عرض کرد: آیا خداوند «ابناء» را با لفظ جمع نیاورده است در حالى که پیامبر خدا تنها دو پسرش را فرا خواند؟ و آیا «نساء» را با لفظ جمع نیاورده است در حالى که پیامبر (صلی الله علیه و آله) تنها دخترش را فرا خواند؟ و آیا جایز است براى کسى دعا کند که نفس خود اوست و در حقیقت، مقصود، تنها نفس خود او باشد؟ پس آن فضلى که ذکر کردى براى امیر المؤمنین (علیه السلام) نمىباشد.
راوى مىگوید: امام رضا (علیه السلام) به او فرمود: یا امیر المؤمنین! آن چه گفتى صحیح نیست و دعاکننده، کسى است که براى دیگرى دعا کند چنان که فرمانده نیز باید به دیگرى فرمان دهد و در حقیقت صحیح نیست براى خود دعا کند چنان که در حقیقت، نمىتواند به خود فرمان دهد و از آن جا که پیامبر در مباهله جز به امیر المؤمنین (علیه السلام) به مردى دعا نکرده است ثابت مىشود که على همان نفس پیامبر است که خداوند در کتابش بدو توجّه کرده است و این حکم او را در قرآنش آورده است. راوى مىگوید: مأمون گفت: وقتى پاسخ آید پرسش فرو مىریزد».
اما این شبهه ادامه دارد!
ادامه مطلب ...مباهله شناسی mobaheleshenasi.blogsky.com
سؤال :حسنین (علیهما السلام) هنگام نزول آیه مباهله بالغ نبودهاند لذا مستحق ثواب نیستند در نتیجه:
1- این آیه فضیلتی برای آنان نیست.
2- این آیه دلالتی ندارد که آنان جزء افضل صحابه باشند.
یکی دیگر از سؤالات و شبهات مطرح شده دربارهی آیه مباهله و روایات مربوط به آن، این است که می گویند: حسن و حسین (علیه السلام) هنگام نزول آیهی مباهله، غیر بالغ و غیر مستحق برای ثواب بودهاند و اگر آن دو غیرمستحق برای ثواب باشند، افضل الصحابه (برترین اصحاب) به حساب نمی آیند.
نقد و بررسی: در پاسخ این شبهه باید بگوییم:
با این که امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) هنگام نزول آیهی مباهله سن کمتری داشتند، نباید فراموش کرد که انتخاب آن دو برای مباهله بر اساس روایات متعدد و صحیح فریقین توسط پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) انجام گرفته است و اگر اشخاص دیگری برتر و افضل از آنها وجود داشتند، حتماً پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) به جای آن دو، همان افراد را همراه خود به مباهله می آوردند. بنا بر این، صرف آوردن این دو برای مباهله، به طور روشن بر برتری و افضل بودن آنها دلالت دارد و کم بودن سن آنها در این باره مشکلی ایجاد نمیکند.
نباید فراموش کرد که برتری و افضلیت، همواره با رسیدن فرد به مرتبهی بلوغ و ازدیاد سن نیست و گاه اشخاص مقدسی در سن بسیار کم به مقامات بزرگ الهی رسیدهاند که با مراجعه به آیات نورانی قرآن کریم، دو مورد از آنها را ذکر می کنیم:
ادامه مطلب ...مدینه اولین باری است که میهمانانی چنین غریبه را به خود میبیند. کاروانی متشکل از شصت میهمان ناآشنا که لباسهای بلند مشکی پوشیدهاند، به گردنشان
صلیب آویختهاند، کلاههای جواهرنشان بر سر گذاشتهاند،
زنجیرهای طلا به کمر بستهاند و انواع و اقسام طلا و جواهرات را بر
لباسهای خود نصب کردهاند.
وقتی این شصت نفر برای دیدار با پیامبر،
وارد مسجد میشوند، همه با حیرت و تعجب به آنها نگاه میکنند. اما
پیامبر بیاعتنا از کنار آنان میگذرد و از مسجد بیرون میرود هم
هیأت میهمانان و هم مسلمانان، از این رفتار پیامبر، غرق در تعجب و
شگفتی میشوند. مسلمانان تا کنون ندیدهاند که پیامبر مهربانشان به
میهمانان بیتوجهی کند به همین دلیل، وقتی سرپرست هیأت مسیحی
علت بیاعتنایی پیامبر را سؤال میکند، هیچ کدام از مسلمانان پاسخی
برای گفتن پیدا نمیکنند.
تنها راهی که به نظر میرسد، این است که علت
این رفتار پیامبر را از حضرت علی بپرسند، چرا که او نزدیکترین فرد
به پیامبر و آگاهترین، نسبت به دین و سیره و سنت اوست. مشکل، مثل
همیشه به دست علی حل میشود. پاسخ او این است که: